مادر

ساخت وبلاگ

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.

مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل بیناباجی madaaaaar بازدید : 67 تاريخ : شنبه 8 تير 1392 ساعت: 12:43

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟

مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل بیناباجی madaaaaar بازدید : 69 تاريخ : شنبه 8 تير 1392 ساعت: 12:36

چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس‌هایش را درآورد و خنده‌کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش میکرد و از شادی کودکش لذت می‌برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می‌کند، وحشت زده به سمت دریاچه دوید و با فریاد پسرش را صدا زد. پسر سرش را برگرداند ولی دیگر دیر شده بود!

مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل بیناباجی madaaaaar بازدید : 57 تاريخ : شنبه 8 تير 1392 ساعت: 12:33

مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و می‌خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه می‌کرد.

 

مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل بیناباجی madaaaaar بازدید : 78 تاريخ : شنبه 8 تير 1392 ساعت: 12:31

پسرکی از مادرش پرسید: مادر چرا گریه می‌کنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت: نمی‌دانم عزیزم، نمی‌دانم!
پسرک نزد پدرش رفت و گفت: چرا مامان همیشه گریه می‌کند؟ او چه می‌خواهد؟
پدرش تنها پاسخی که به ذهنش رسید این بود: همه‌ی زن‌ها گریه می‌کنند بی هیچ دلیلی!    

اشک مادر

مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ابوالفضل بیناباجی madaaaaar بازدید : 59 تاريخ : شنبه 8 تير 1392 ساعت: 12:27